روزنوشت های من
روزنوشت های من

روزنوشت های من

نیت های کوچک برآورده شده

دیروز برای تایید اینکه میتونم در جلسه ای شرکت کنم یا نه باهام تماس گرفتن منم با اینکه اون ساعت کلاس مهمی داشتم ولی چون چند دفعه به دلایل مختلف گفته بودم نمیتونم بیام این دفعه جواب مثبت دادم به امید اینکه یکی از این دوتا کنسل بشه . قرار شد نهایی شدن تشکیل جلسه رو بعد از تماس با بقیه اعضا بهم اطلاع بدن . صبح که اومدم اداره دیدم توی اینترانت اطلاعیه زدن که کلاس لغو شده یه نفس راحت کشیدم گفتم این از این .راستی یادم رفت بگم که بعدازظهر ساعت 7 هم وقت دکتر داشتم که باید می رفتم خونه و حاضر می شدم . تا اینکه ظهر که با دوستان  توی ناهارخوری اداره بودیم تلفنم زنگ خورد و من با دیدن شماره تلفن حدس زدم که  در مورد جلسه است قبل از جواب دادن به بچه ها گفتم اگه جلسه ام کنسل شده باشه بهتون بستنی میدم تلفن رو جواب دادم ، جلسه لغو شده بود.  خیالم راحت شد که میتونم سرفرصت برم خونه و یه دوش بگیرم و برم دکتر. این اولین بار نبود که برای موضوع کوچیکی مثل این نیت کرده بودم و حاجتم روا شده بود کاش در مورد چیزای بزرگتر هم این اتفاق می افتاد  (البته کم هم نبوده) . نمیدونم چه نیروی بیرونی یا درونی باعث این اتفاقات میشه ولی هرچی هست دیگران هم بهم اعتقاد دارن و یه جورایی حتی ازم می ترسن 

نظرات 2 + ارسال نظر
مهربانو سه‌شنبه 25 تیر 1398 ساعت 16:35 http://baranbahari52.blogsky.com/


قربونت شادی جانم ممنونم وقت گذاشتی عزیزم

مهربانو سه‌شنبه 25 تیر 1398 ساعت 15:33 http://baranbahari52.blogsky.com/

چقدر عااالی خدا رو شکر که نگاه مهربون کائنات رو حس میکنی عزیزم .
راست میگی عجب کیفی داره از دلم آدم بگذره و بشه

مرسی از نگاه مهربون شما عزیزم من داستان زندگیتون رو خوندم و حتما شما هم تجربیات زیادی تو این زمینه دارید
الان رفتم توی وبلاگتون و تجربه تون رو دیدم چه جالب که تقریبا همزمان در مورد برآورده شدن نیت هامون نوشتیم
اینم از کلک های کائناته:

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد