روزنوشت های من
روزنوشت های من

روزنوشت های من

دل نگرانی های این روزها

سالهای زندگی من و همسرم در حالت خوشبینانه به 1/3 آخر رسیده ، با اینکه از نظر اطرافیان به لحاظ مالی وضعیت متوسط رو به بالا داریم ولی من فکر میکنم با توجه به تلاش و توانایی هردوی ما به ویژه آقای میم شایسته بیشتر از اینها بودیم . ما زندگیمون رو از صفر کلوین و بدون کمک شروع کردیم نه تنها حمایت مالی خانواده هامون رو نداشتیم بلکه کمکهای زیادی هم به اونا کردیم که البته از این بابت  خیلی هم مفتخریم. الان بعد از بیش از بیست سال زندگی مشترک از بیشتر اطرافیانمون که حمایتهای زیادی هم داشتن خیلی جلوتریم و  من همه اینها رو نتیجه سعی و تلاش بی وقفه و تدبیر آقای میم میدونم. در این بیست و خورده ای سال در بخش های کاملا دولتی، نیمه دولتی و چند بخش خصوصی با زمینه های کاری مختلف کار کرده و تونسته اعتبار زیادی بدست بیاره ، با ریسک پذیری بالا و همچنین اعتماد بنفس زیاد هر وقت دیده محیط کار جوابگوی توقعاتش نیست کارش رو عوض کرده و همیشه هم موفق بوده. ولی چیزی که باعث شده نتونه به اون حدی که لیاقتش رو داشته برسه صداقت  و درستکاری بیش از حد بوده و اینکه فقط و فقط میخواسته از راه درست کار کنه و اسیر بازی های کثیف محیط های کاری نشده.با تمام وجودش برای دیگران کار کرده و  باعث ارتقاء قابل توجه جاهایی شده که توشون کار می کرده ولی به دلیل چاپلوسی نکردن، گوش به فرمان نبودن و قاطی باند و باند بازی نشدن فرصت های زیادی رو از دست داده . من همیشه بهش میگم تو شغلت شده تاسیس و ارتقاء موسسات و بنگاههای تولیدی و اقتصادی . چون مالکین و یا بقیه ذینفعان اون موسسات به محض به ثمر رسیدن نتیجه زحماتش با ناجوانمردی و نمک نشناسی هرچه تمام تر شرایط رو جوری مهیا می کنن که عرصه بهش تنگ بشه و اونجا رو ترک کنه. این نتایجی که میگم در حد راه اندازی کارخونه، خط تولید، گرفتن نمایندگی شرکتهای بزرگ خارجی و .... دیگه بوده نه چیزهای کوچیک و قابل صرفنظر. 

اینا رو گفتم چون آخرین کاری که سه سال روش وقت گذاشت  و از صفر شروع شده بود، علیرغم سنگ اندازی و ایجاد موانع سخت از طرف رقبا تازه داشت به ثمر می رسید  ایندفعه شرایط اقتصادی و سیاسی کشور بهم ریخت و وضعیت شرکت تاسیس شده  که کاملا وابسته به ارتباط نزدیک با اروپا بود به انحلال انجامید. 

تمام پشیمونی همسر اینه که چرا اون موقعی که توانایی مالی و جسمی داشته به جای انجام کارهای بزرگ برای دیگران یه کسب و کار کوچیک ولی مطمئن برای خودش ایجاد نکرده تا الان بتونه راحت تر باشه. این روزا احساس میکنم از لحاظ روحی و جسمی کم آورده  و اولین باره که می بینم از کار کردن خسته شده و افسوس می خوره که داره روزهای عمرش رو بدون لذت بردن از زندگی تلف میکنه.شنیدن این جمله از کسی که میشه گفت معتاد به کارحساب می شد برام سنگین و متاثر کننده بود.شاید اگر وضع مملکت اینقدر بی ثبات و نگران کننده نبود همسر همیشه پرتلاشم با امید بیشتری کار رو ادامه میداد ولی متاسفانه شرایط جوری شده که چشم انداز خوبی نداره.

اینا فقط دلنوشته بود و خدا رو شکر می کنم به خاطر سلامتی،  وضع مالی نسبتا خوب، آرامش زندگی و خیلی چیزهای دیگه که خوشحالمون میکنه  و دعا می کنم همه مردم جهان در صلح و آرامش و تندرستی بدور از حرص و آز و طمع و جنگ و کینه  دوروزه عمر دنیا رو بگذرونن. 


نظرات 1 + ارسال نظر
مهربانو چهارشنبه 9 مرداد 1398 ساعت 09:00 http://baranbahari52.blogsky.com/

عزیزم متاسفم برای اینهمه دلسردی که سیستم تو دل همه مون ایجاد کرده . پس میشه نتیجه گرفت اقای میم همون کسیه که با شرافت زندگی کرده و هنوز تن به خیلی چیزا نداده و هیولا نشده
سلامتی و برکتتون مستدام

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد