امروز برای یک کار بانکی مراجعه کردم به شعبهای که به واسطه اداره سالهاست توش حساب دارم، کاری رو میخواستم انجام بدم که در یک ماه اخیر دوبار انجام شده بود و الان میخواستم یک بار دیگه با همون روال قبلی انجام بشه. متصدیای که قبلا بود و من رو میشناخت رو پیدا نکردم و براساس شماره نوبت به متصدی دیگهای ارجاع شدم. ایشون هم گفتن نمیشه و چون گفتم روندش رو بلدم و قبلا هم همینجا انجام دادم گفتن بخشنامه اومده که دیگه اینجوری نمیشه، بعد از اصرار من فرمودن به رییس شعبه بگم. به رییس شعبه هم که گفتم ایشون گفتن مدارکی رو که قبلا ارائه دادی دوباره بیار. منم به همسر زنگ زدم و تصویر مدارک رو برام فرستاد. ولی چون صبح خیلی زود بود جایی نبود که پرینت بگیرم. به آقای رییس گفتم ایشون هم گفتن برو به متصدی بگو ، متصدی مربوطه هم گفتن هرچی مافوقم بگه... خلاصه در حال پاس شدن از این سمت به اون سمت بودم که کلا گفتن نمیشه و خلاف قانونه منم گفتم آهان اینطوریه ؟ یعنی اون دوبار قبلی هم خلاف کردید و آقای رییس گفتن نه ما قبلا این کار رو انجام ندادیم. منم عصبانی شدم و گفتم یعنی من دروغ میگم؟ سریع گردش حسابم رو از روی نرمافزار بانک روی موبایل پیدا کردم و با سند بهشون گفتم که قبلا توی این تاریخها انجام شده . در حال چک و چونه بودم که فرشته نجاتم ( همون متصدی که قبلا کارم رو راه انداخته بود) اومد و گفت اره من ایشون رو میشناسم و ... الانم مشکلی نیست کارشون رو انجام میدیم مدارک رو هم بعدا بیارن باز رییس شروع کرد به زر زر که خانم معاون وارد عمل شد و گفت کارشون رو راه بندازید. منم رفتم فرم ها رو پر کردم که بدم به متصدی اولی دیدم میگه من انجام نمی دم، به من چه بگو همون فلانی که راهنماییت کرده خودش بیاد انجام بده . فلانی هم دستش بند یه کاری با رییس بود و نمیتونست اون لحظه بیاد . منم ایلون و ویلون فرم به دست وسط بانک وایساده بودم. خانوم معاون از اون سر بانک منو دید گفت بچه ها کار ایشون رو انجام بدید بَده که معطل وایساده. متصدی گنداخلاق گفت من نمیتونم و مهر من می خوره پای برگه و فردا من باید جواب بانک مرکزی رو بدم و ..... انگار میخواستم پولشویی کنم معاون جان صداش کرد و براش توضیح داد و راضیش کرد کارم رو انجام بده و به سلامتی در عرض کمتر از یک دقیقه عملیات بانکی مربوطه به پایان رسید.
نکات قابل توجه این که1- متصدی اولی که گیر بود خانوم بود، رییس شعبه آقا ، متصدی فرشته آقا، و معاون شعبه خانوم یعنی اینکه بعضی ها برخوردها رو به جنسیت ربط میدن کلا اشتباهه 2- برای یک کار نسبتا معمولی در عرض 10 دقیقه شونصد تا رویکرد دیده شد. از خلاف مقررات بودن و نیاز به مستندات چاپ شده تا انجام شدن کار حتی بدون دیدن تصویر مستندات و جالبه که دوتا متصدی و رییس و معاون هرکدوم ساز خودشون رو میزدن. این یعنی همه کارها تو این مملکت سلیقه ایه و همینه که هر کی هر کاری دلش میخواد انجام میده و آب از آب تکون نمیخوره.3- توی هر شغل و حرفه ای خیلی مهمه که آدم دیدش محدود باشه یا بلندنظر و تصمیم بگیره سنگ بندازه جلوی پای بقیه یا کارشون رو راه بندازه و یا لااقل سعی کنه کار راه انداز باشه. گیر بودن نشون دهنده دقیق بودن نیست.
هر روز عصر که خسته و وارفته برمیگردم خونه و حال و حوصله هیچ کاری رو ندارم با خودم میگم همین روزهاست که تصمیم بگیرم قید این همه سال سابقه کار رو بزنم و در بهترین حالت با مرخصی بدون حقوق این چند سال باقی مونده رو بگذرونم، مگه آدم چند سال زندگی می کنه و به خستگیش نمیارزه، مخصوصا از وقتی قسمتی که سالها کار می کردم به دلایل تغییر ساختار منحل شد و نوع کارم عوض شده این فکر بیشتر تو سرم میچرخه. چون جنس و زمینه کار فعلیم رو دوست ندارم و اصلا برام جالب و رضایت بخش نیست ولی چاره ای ندارم یعنی اگر بخوام سرکار باشم میشه گفت تنها گزینه و بهترین انتخاب همینه. پنجشنبه ها هم که حالم خوبه و سرحال هستم همین وضعه.یعنی میگم چقدر خوبه آدم خسته نباشه و راحت وقت داشته باشه به همه کارهاش برسه و ..... اما عصر جمعه که میشه دلم میخواد برگردم به کار و ارتباطات اجتماعی و شغلی و .... صبح ها هم اولش که میام اداره خیلی خوبم و خوشحال و راضی و تا بعدازظهر کمکم رو به افول میرم. خلاصه مثل آونگ در نوسانِ بودن و نبودن تلو تلو میخورم . نمیدونم تا کی در این وضعیت میمونم ولی میدونم الان در وضعیت دلخواهم نیستم. دوران کرونا وضع کار کردن خیلی خوب بود کافی و راضیکننده.برای کار من که مراجعه کننده هم نداشتم بدون هیچ خللی کارها به موقع و با آرامش انجام میشد. قسمت زندگی هم بغیر از محدودیتهای کرونایی خوب پیش میرفت.