روزنوشت های من
روزنوشت های من

روزنوشت های من

کارما

در این نیم قرن زندگیم دارم به نتایجی می رسم  که در وهله اول کمی ترسناک به نظر می رسه ولی در نهایت تبدیل می شه به یک رهایی و آزادی از امید های واهی . از مقدمات توجه و رسیدن به این بینش ها اینه که از دور به موضوعات نگاه کنیم، به موارد محدود اکتفا نکنیم و اصل بیطرفی رو هم رعایت کنیم. یکی از این نتیجه های مشعشع من اینه که تمام شعرها وضرب المثلهای قدیمی در مورد کارما  مثل  از هر دست بدی از همون دست می‌گیری و تو نیکی می‌کن و در دجله انداز و از مکافات عمل غافل نشو و  دعای خیر پشت سر کسی بودن و ......فقط برای دل خوش کردن بوده . تجربه شخصی و چیزی که در دنیای واقعی می بینیم به نظر من اصلا این نیست و نباید به امید خوبی دیدن از خوبی کردن هامون باشیم یا به این امید باشیم که بدی هایی که بهمون شده یه روزی و یه جایی بر می گرده به صاحبش. اصلا و ابدا اینطور نیست و چیزی که در دنیای واقع می بینیم نشون می ده که اگرمکافات و پاداش و ... هم دیده میشه موردی و شانسی بوده ، چه بسا خوب هایی که همه‌اش دارن بد می بینن و بدهایی که دارن خوش و خرم حالش رو می برن. اینم قبول ندارم که ما ظاهر قضیه رو می بینیم و پشتش یه چیز دیگه است و یا خیر و صلاح و .... . چون نتیجه‌گیری من براساس یکی دوتا مشاهده و ظاهربینی نیست و همین الان می‌تونم ده ها و شاید صدها مثال و نمونه بیارم. خلاصه جونم براتون بگه همونجور که احتمالا قبلا هم گفتم به نظر من پایه و اساس دنیا بی عدالتیه و بس و اگر حساب و کتابی هم داشته باشه معادلات چند مجهولی نامعینه که به این سادگی ها جوابهاش و الگوریتمی که بتونیم ازش نتیجه مشخصی بگیریم به دستمون نمیاد. 

ولی یکی از شعرهایی که برای اکثرمون خیلی مصداق داره اینه: 

هردم از این باغ بری می‌رسد      تازه‌تر از تازه‌تری می رسد

حق های نابجا

اون دوستم که می‌گفتم گرفتار خواهر و برادرش هست، داستانش ادامه داره و این دفعه یه جور دیگه. گویا ارث قابل توجهی از پدرشون دارن که مشکلات معارض و مدعی و ... داره . چون برادره مشکلاتش بیشتر از بقیه بوده بهش گفتن تو برو دنبالش و زندگیت رو سر و سامون بده. اونم وکالت گرفته از اینا رفته با ندونم کاری و از سر احتیاج  یک بخشیش رو به فنا داده..و هیچی دستش رو نگرفته. حالا دوباره یک نفر رو پیدا کرده بهش گفته برو از بقیه وکالت بگیر که من با یه نفر طرف باشم . دوستم هم  که چشمش از دفعه قبل ترسیده به داداشش گفته برای اینکه سرت کلاه نره و راه در رو داشته باشی بذار هر کی خودش امضا کنه و طرف بدونه نمی تونه فقط با راضی کردن یه نفر هر کاری دلش خواست انجام بده و گفته من ایندفعه وکالت نمی دم هر جا لازم شد خودم میام شهرستان امضا می کنم. به گوشه قبای داداش جان برخورده و به دوستم پیام داده اگه سهمت رو می خوای رک و راست بگو  بالاخره تو هم حق داری این بیچاره هم داغون که اولا مگه سهم خواستن جرمه، اینم سهم نیست حق مسلمه. بعدشم چرا انتظار داری این از همه حقش بگذره. می خوام بگم انتظارات بی‌جا پایانی نداره. تازه دوست من سالهای قبل کلی وقت و هزینه گذاشته برای رفع مشکلات حقوقی این موضوع و خواهر برادره هیچ کاری نمی کردن.یعنی این نیست که الان داداشش رفته زحمت خاصی کشیده. 

اثر فونت

یکی از دلایلی که من رو از خوندن بعضی وبلاگ ها منصرف می کنه یا به سختی می تونم پست ها رو بخونم، سایز و تراکم فونت هست. وقتی فونت ریز، بولد و تو هم تو هم باشه باید خیلی سر حال و حوصله باشم که برم سراغشون.

خسته شدم

چرا هیچکس حرف آدم رو نمی فهمه و هر کی هرچی می خواد برداشت می کنه . اصلا به سابقه و ویژگی های آدم نگاه نمی کن.من دیگه خسته شدم خسته

بزرگی شخصیت

چند وقت پیش یه مطلبی شنیدم که منتسب به فروید هست و به نظرم خیلی  قابل تأمل بود. موضوع در این مورد بود که برای اندازه‌گیری رشد شخصیت متر و معیار کمی و شاخص قابل اندازه‌گیری نداریم اما فروید می گه:

"اندازه بزرگی شخصیت هرکس به اندازه بزرگی مشکلی هست که می‌تونه اون شخص رو از حالت منطقی خارج کنه"

 خود من نسبت به سالهای قبل تعداد موضوعاتی که می تونن از حالت منطقی خارجم کنن و به اصطلاح قاطی کنم خیلی کمتر شده و شدت و بزرگیشون بیشتر شده. به زبان ساده با یک مسئله ساده و کوچیک شاید ناراحت بشم و مدتی درگیری ذهنی داشته باشم اما از کوره در نمی رم . البته رسیدن به این وضعیت نیازمند تمرین و خودآگاهی بود که فکر کنم تا حد زیادی موفق شدم و با این متر راحت تر می شه خودمون رو بسنجیم و مرحله به مرحله نمودار رشدمون رو رصد کنیم.