روزنوشت های من
روزنوشت های من

روزنوشت های من

فصل تازه*

این روزها با وجود نگرانی و خستگی‌های سر و کله زدن با بچه‌ها توی خونه در کل احساس خوبی دارم. تجربه‌هایی که در طول زندگیم نداشتم و لذت‌هایی که به دلیل شاغل بودن نتونستم تجربه کنم.

خوابیدن‌های بی‌دغدغه، وقت آزاد، بودن در کنار بچه ها در ساعت‌هایی از روز که قبلا هیچوقت با هم نبودیم ، به خصوص در فصل بهار و.....

البته اینها نیمه پر لیوانه و نیمه خالی لیوان هم کم پر نیست!!! درگیری بچه‌ها با هم و با من به خاطر موضوع‌های کوچیک و بزرگ، ضدعفونی  همه‌چیز و نگرانی مداوم از تمیز نبودن همه‌چیز، محدودیت بیرون رفتن‌ها  و دیدن خواهر و برادر و دوستان و..... 

ولی در کل فکر می‌کنم این فصل و این برهه از زندگی تجربه‌ایه که اگر زنده بمونیم شاید دیگه تکرار نشه و اگر هم زنده نمونیم (دور از جون) باعث شده آرزو به دل نمرده باشیم و لااقل روی دیگر زندگی رو هم دیده باشیم.

فقط نمی‌دونم چجوری باید برگردیم سر کار من که دیگه اصلا حوصله هر روز سرکار رفتن از صبح تا عصر رو ندارم و شاید فکر دیگه‌ای برای زندگی کارمندیم بکنم. هرچند که شرایط اقتصادی به قدری وخیمه که راحت نمیشه ریسک کرد.

این روزها باید بگیم " چو فردا شود فکر فردا کنیم"




*آهنگ زیبایی از خواننده محبوب من

نظرات 2 + ارسال نظر
ترانه سه‌شنبه 30 اردیبهشت 1399 ساعت 06:17 http://taraaaneh.blogsky.com

احساست رو درک میکنم. این روزها خیلی از ماها میفهمیم که
طور دیگه ای هم میشه زندگی کرد

ستاره بامداد دوشنبه 29 اردیبهشت 1399 ساعت 10:27 http://morningstars.blogsky.com

به نام خدا



دوست عزیز سلام. من در حال انجام یک پژوهش هستم در مورد اثرات دستگاه انکوباتور روی بچه ها .ممنون میشم اگه با پر کردن پرسشنامه زیر به من کمک کنین.



سپاس از همکاری شما



مرادی- کارشناس ارشد مشاوره توانبخشی



لینک پرسشنامه :



کلیک کنید

عزیزم لینک اینجا نیست

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد