ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | 2 | 3 | ||||
4 | 5 | 6 | 7 | 8 | 9 | 10 |
11 | 12 | 13 | 14 | 15 | 16 | 17 |
18 | 19 | 20 | 21 | 22 | 23 | 24 |
25 | 26 | 27 | 28 | 29 | 30 |
همسر من عادت داره هرکاری که میخواد انجام بده حتما یه نفر کنار دستش باشه به اصطلاح وردست یا پادو. اینو بیار اونو ببر، اینو بده، اینجا رو نگهدار و .... کلی از این خرده فرمایشات. از طرفی هر کاری رو با طمانینه؟؟؟ (درست نوشتم؟؟؟؟) انجام میده مثلا یه ربع به موضوع خیره میشه و فکر میکنه در این مدت هم انتظارش از وردست اینه که بمونه و محل رو ترک نکنه.اینم بگم که همسر کلا کارش درست و دقیقه و تقریبا هیچ چیز تو خونه ما خراب یا ناقص نیست و بد کار نمیکنه.
یه مشکل دیگه ای هم هست و اون اینه که متاسفانه ایشون موقع کار زیادی جدیه یعنی کار کردن باهاش اصلا جنبه فان و تفریح نداره کوچکترین گیجبازی، متوجه نشدن و دیرجنبیدن عواقب نه چندان خوشایند کلامی و صوتی داره
از طرفی من هم که نمیتونم یه جا بیکار وایسم و حتی یک کار تکی هم برام کافی نیست و باید همزمان چندتا کار رو با هم اونم با سرعت فرفره انجام بدم وگرنه اعصابم میریزه بهم . در این زمینه داروهای اعصاب هم استفاده کردم که اثر ناچیزی داشت. به همین دلیل وقتی همسر میخواد کاری رو شروع کنه ماتم میگیرم.
دیروز میخواست شیشههای پنجرهها رو تمیز کنه و قرار بود با کمک خانم خدمتکار این کار رو بکنه که ایشون هم به دلایلی که بعدا توضیح میدم از روز شنبه دست ما رو تو حنا گذاشتن.....از صبح که صبحونه خوردیم بساط شیشهپاککنی رو آماده کرد برای خراب کردن یک روز تعطیل منم دیدم جنگ اول بهتر از صلح آخر گفتم اصلا روی من حساب نکن خودم هزارتا کار دارم . نبات هم گفت من درس دارم
همسر هم با دلخوری و غرغر و گلایه از این برخورد یک تنه شروع کرد به کار و تا عصر درگیر بود .بعدازظهر هم یک قرار کاری مهم داشت و بلافاصله بعد از تموم شدن مراسم شیشهپاککنی یه دوش گرفت و ناهار سرپایی و شیک و ادکلنزده راهی شد.
شیشهها برق میزدن و منظره زیبای سبز پشت پنجره بسیارچشمنواز بود. دستش طلا
وای وای شادی جان مدینه گفتی و کردی کبابم!!

همسر من که وقتی میخواد کاری انجام بده انگار میخواد اتم بشکافه
بعد منم کلا خیلی اهل شوخی و شیطنت هستم ولی خدا نکنه حین کار یه شوخی باهاش بکنم، چیزی نمیگه ها ولی یه جوری نگاهم میکنه انگار مقصر تورم و گرانی و بیکاری جوانها و مشکلات تحریم و سوراخ شدن لایه اوزون و جنایات داعش و انتشار ویروس کووید نوزده منم
میخوام یه بار بگم تو هم بیا وردست من باش بعد همینجوری بیکار وایسا تا من بهت بگم چیکار کنی مثلا اون کفگیر رو بده اون آبکش رو وردار
وای منهم اینطوری خیلی کلافه میشم. یعنی بیکار کنار کسی به عنوان وردست منتظر بمونم تا ازم بخواد کاری رو انجام بدم.
کار خوبی کردی که بهش مستقیم گفتی.
آره دیگه خودم رو راحت کردم البته تمام مدتی که اون داشت کار می کرد منم درگیر کارهای دیگه خونه بودم ولی با آرامش
همسر من اینقدر اح اوه ای وای میکنه که دلم میسوزه داوطلبانه میرم کمکش اما دست به اچاره و کلا کار راه اندازه
همین که دست به آچاره خوبه ولی وردست بودن برای من خیلی زجرآوره