روزنوشت های من
روزنوشت های من

روزنوشت های من

مهمونی نیمه یواشکی

نبات تو این مدت قرنطینه واقعا بهش سخت می‌گذره مثل همه ما ، برای یه دختر جوون که تازه طعم دانشجویی رو داشت می‌چشید و یه دوره جدید تو زندگیش شروع شده بود سخته و بدجوری حالش گرفته شده. تو این چندماه یکی دوبار رفته خونه دوستهایی که از رعایت محدودیت‌هاشون مطمئن بودیم، یکی دوبار هم قرارهای روی پشت‌بوم و پارک محل داشته.دیروز بعد از مدت‌ها درخواست و التماس بهش اجازه دادم یکی از دوستهای هم‌جنس و دوتا غیرهمجنسش رو برای ناهار دعوت کنه خونه.

راستش رو بخواید از دو جهت دل‌نگران بودم . اول به خاطر کرونا و دوقلوها و فضای بسته و .... دوم از این جهت که همسرم از اینکه نبات دوست پسر داره اطلاعی نداره و کلا در فضای دیگه‌ای سیر می‌کنه . فضای زمان خودمون که ما و پسرها همدیگر رو به اسم کوچیک صدا نمی‌زدیم و روابطمون خیلی جدی و رسمی بود. اما این روزها بچه ها خیلی راحت‌ترن و این مسائل تا حد زیادی بینشون نیست. هنوز هم نتونستم موضوع رو در این حد براش توضیح بدم و شاید قانعش کنم. 

خلاصه بچه‌ها اومدن و خیلی بهشون خوش گذشت مخصوصا به قرقره و فرفره که رابطه خوبی با پسرها برقرار کردن و حسابی خوش گذروندن. من می‌خواستم از همین فرصت استفاده کنم و باب موضوع رو برای همسرم باز کنم اما نبات گفت الان حال و حوصله توضیح دادن رو نداره. قرار شد به پدرش بگیم فقط یکی از دوستهاش(دختر) که اونم می‌شناسدش اومده بوده (امیدوارم دوقلوها بتونن این راز رو نگه دارن ).

اینم بگم که پسرها  بچه‌های خیلی خوب و متشخص و فهمیده‌ای بودند، ساده پوش و اهل کتاب و درس و فرهنگ. سرگرمی و دورهمی‌شون  هم به بازی‌های آنلاین و شوخی و خنده های معقول خلاصه می‌شد، من از آشنایی نزدیک باهاشون خیلی خوشحال شدم و خیالم راحت شد که از این جوونهای مدل امروزی (خودتون می‌دونید دیگه) نیستند. البته با شناختی که من از نبات و دوستش داشتم غیر از این هم نباید انتظار داشتم. 

امیدوارم به لحاظ بیماری مشکلی پیش نیاد و در مورد گفتن موضوع با همسرم هم اوضاع خودش جور بشه و بهش بگم. من کلا نمی‌تونم موضوعی رو مدت زیادی از همسرم مخفی کنم اینم گذاشتم سرفرصت 

راستی چون تولد نبات هم نزدیک بود بچه‌ها با کیک و شمع اومده بودن و یه جشن خیلی خیلی کوچولو هم برگزار شد.

نظرات 6 + ارسال نظر
آوا یکشنبه 2 شهریور 1399 ساعت 05:55

سلام
من تازگیها خواننده وبلاگ شما شدم...درباره این پستتون میخواستم بگم بسیار کار خوبی کردین که اجازه دادین دخترتون این دورهمی رو در منزل خودتون و تحت نظارت شما داشته باشه ولی تنها نکته منفی اینه که مجبور شدین به دوقلوها بگید که پدرشون نباید چیزی ازین قضیه بدونه...این مورد برای یکی از دوستانم پیش اومده بود و چون به پسر کوچکترش تاکید کرده بود که بقیه نباید چیزی بدونن متاسفانه بچه ازش آتو گرفته بود و با هر مخالفتی که از طرف مادرش میدید اونو به افشای موردی که میدونست تهدید میکرد...

درسته ولی من گفتم به خاطر کرونا و نگرانی بابا از تعداد زیاد مهمون بهتره به بابا نگیم. البته اونا همچنان نبات رو تا چند روز تهدید می‌کردن ولی موضوع شامل مرور ایام شد

نگین شنبه 11 مرداد 1399 ساعت 20:37 http://www.parisima.blogfa.com

خیلی خیلی لذت بردم از این روابط دوستانه
منم خدا رو شکر هم با دخترم و هم با پسرم رابطه نزدیکی دارم
ولی اینم بگم که این وسط له شدم تا تونستم روابط امروزی رو برای همسرم توضیح بدم و قانعش کنم که ما پدر و مادرها مجبوریم خودمون رو برای شرایط امروز آماده کنیم وگرنه بچه هامون مسائلشون رو از ما پنهان میکنن ..

نقش مادرها این وسط خیلی تعیین کننده ست .. در واقع باید یه لایه محافظ باشن در برابر اصطکاکی که ممکنه بین پدر و بچه ها پیش بیاد .. منم خدا رو شکر چون به بچه هام اعتماد کردم تا الان پشیمونم نکردن ...

فقط جسارتا یه پیشنهاد هم دارم .. اینکه هرچه زودتر شرایطی فراهم کنی که برای همسرت توضیح بدی .. منتظر شرایط مناسب نباش، خودت شرایط رو فراهم کن، چون اگه خودشون متوجه موضوع بشن، خدای نکرده فکر میکنن شما قصد پنهان کردنش رو داشتی و این یه جورایی سلب اعتماد میکنه ازشون و خیلی طول میکشه تا دوباره بتونن اعتماد کنن ..

البته ببخش که دخالت کردم ولی تجربه ای بود که خواستم در اختیارت بذارم ...

شادی و سلامتی برای خودتو عزیزانت آرزو دارم شادی جان

دقیقا به نکته خوبی اشاره کردی منم به نبات همین رو گفتم که اگر الان به پدرت بگم خیلی بهتر از اینه که خودش متوجه بشه و احساس کنه پنهان‌کاری کردیم. البته همسرم تا حدودی در جریان ارتباطات هست ولی نمی‌تونه هضمش کنه.
واقعا منم دارم له می‌شم مخصوصا تو این شرایط قرنطینه ، مدیریت این رفت و آمدها خیلی سخته و مخصوصا اینکه اون دوتا وروجک هم دائم خودشون رو با نبات مقایسه می‌کنن که ما هم بریم خونه دوستمون اونا بیان اینجا و ......

شکیبا شنبه 11 مرداد 1399 ساعت 01:00 http://zendegi1398.blogfa.com

چقدرعالی که دخترتون مسائلش روباهاتون درمیون میزاره و چه زیبا که رابطه دوستی سالم داره.

ممنون شکیبا جون

مهربانو چهارشنبه 8 مرداد 1399 ساعت 16:34 http://baranbahari52.blogsky.com/

وااای چقدر عاالی شادی جون .. کاش پدر نبات جون خیلی راحت بودن تو این موضوع و مهمونی کاملا آشکار بود .
من بشدت موافق برگزاری چنین دورهمی ها و مهمونی هایی تحت نظارت خانواده هستم البته نظارت غیر مستقیم رو بیشتر میپسندم ولی برای شروع اینطوری عاالیه .
باور کن هرچی بچه ها تو این سن که سال های ابتدایی جوانی (و انتهایی نوجوانی) رو میگذرونن نسبت به قبل مدیریت بهتری نسبت به هیجانات و تمایلاتشون نسبت به جنس مخالف دارن و در ضمن هنوز سرشار از شور و انگیزه هستند این روابط و رفت و امد ها رو بشدت نیاز دارند تا بتونند در اینده راهشون رو درست تشخیص بدن و انتخاب بهتری برای زندگی داشته باشند
ادم ها باید با هم در تعامل باشند از هر جنس .
دوستای من میگن نکنه بچه هامون منحرف بشن نکنه با ادم ناحسابی بر بخورن .. همیشه میگم از خودش مطمئنید؟ میگن بله ولی از دوستانشون نه
میگم وقتی از خودش مطمئنید از دوستاشم تا حدود زیادی میتونید مطمئن باشید چون نمیرن با هر کسی دوست بشن
نمونه ش همین چیزیه که تو تعریف کردی و میگی پسرها معقول بودن.. بله کاملا طبیعیه نبات جان تو خانواده ی خوبی زندگی کرده و تربیت خوبی داره پس کاملا طبیعیه که دوستان پسرش هم معقول و با شخصیت باشند .
براتون خوشحالم عزیزم

ممنون مهربانو جان به نظرم اگر پدرش هم بچه ها رو می دید مشکلی نبود مخصوصا اینکه وقتی من تایید کنم اونم قبول داره . منم با نظارت غیرمستقیم موافقم ولی الان به دلیل شرایط کرونا ترجیح دادم تو خونه باشن و از طرفی خود نبات هم دوست داشت دعوتشون کنه خونه و خودش از دوستاش پذیرایی کنه.
امیدوارم همه جوونها بتونن بقول شما راه درست رو تشخیص بدن و نظر من اینه که در این مسیر باید تجربه کنن و ما هم از دور همراهیشون کنیم تا در صورت مواجه شدن با ناملایمات کمتر ضربه بخورن چون ضربه و شکست هم بخشی از این مسیره.

صفا چهارشنبه 8 مرداد 1399 ساعت 15:50 https://mano-tanhae-va-omid.blogsky.com/

چقدر عالی که رابطتون با دخترتون اینقدر دوستانه هست که راحت میتونه دوست غیر همجنس رو هم دعوت کنه خونه . آفرین به شما با این برخوردهای صحیح و منطقی تون .

مرسی صفا جان
البته من قبل از خودش تا هفت جد دوستهاش رو شناسایی می‌کنم ولی از همه مهم‌تر اعتمادیه که به شناخت و تشخیص خودش نشون می‌دم.

من سه‌شنبه 7 مرداد 1399 ساعت 13:27 http://me2020.blogsky.com

قابل تحسینه این رفتارتون...این دوستی بین شما و نبات خانم برای جلوگیری از متوسل شدن به غیر خانه
گاه سخت گیری بیش از حد فرد رو حریص تر میکنه

ممنون از شما
بله همینطوره صمیمیت و دوستی با فرزند رو از مادرم یاد گرفتم و بنظرم نتیجه میده

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد