روزنوشت های من
روزنوشت های من

روزنوشت های من

اردو

دلم مثل سیر و سرکه می‌جوشه. فرفره و قرقره امروز با مدرسه میرن مشهد. ما کلا یه قانون تو خانواده داشتیم که اردو در فاصله بیشتر از 150 کیلومتری از تهران تا حداقل سالهای آخر دبیرستان ممنوع. نبات هم اولین اردو رو سال سوم دبیرستان بود با قطار رفتن شیراز. دوقلوها هم پارسال با زحمت و فشار زیاد به خودمون قانون رو شکستیم و اجازه دادیم برن اردوی رامسر. مدرسه اردوی یزد هم گذاشت که نذاشتیم برن و این اردوی مشهد چون برای دانش‌آموزان برتر بود و یه جورایی جایزه تلاششون بود (اگرچه هزینه اش رو از اولیا گرفتن) بچه‌ها خیلی دوست داشتن برن و بالاخره راضی شدیم که دل رو بزنیم به دریا. ولی اینقدر این روزها خبرهای بد شنیدیم که حالم زیاد خوب نیست و دلشوره بیشتری هم دارم. امیدوارم همه‌چی خوب پیش بره و سلامت برن و برگردن.