روزنوشت های من
روزنوشت های من

روزنوشت های من

مدیران تصادفی*

مدیری دارم بسی تصادفی و با رفتاری کودکانه ، سن از چهل گذشته و علیرغم اعتقادات مذهبی و داشتن شرایط خوب مالی و ظاهری هنوز تن به مسئولیت ازدواج نداده، البته قصد قضاوت ندارم ولی با این شرایط ایشون و رفتاری که می‌بینیم حتما یک جای کار می‌لنگد.فرد مورد نظر به لحاظ سن و سابقه و هوش و فهم و درک و سواد و تجربه از همه کسانی که بر آنها ظاهرا مدیریت می‌کند در سطح بسیار پایین‌تری قرار دارد . موجودی تنبل که حال و حوصله ورود به هیچ مبحث کاری را ندارد و از طرف بالادستی‌های خود مورد سرزنش قرار می‌گیرد و از همه بدتر اینکه عادت به فرافکنی دارد و ناکامی‌های مدیریتی خود را به گردن این و آن می‌اندازد. به جای صحبت‌های منطقی در هامش‌نویسی‌ها با علائم و طعنه‌های بی‌ربط گره‌های شخصیتی خود را نشان می‌دهد و یکی از دلایل آن هم خودکم‌بینی ایشان است ....خلاصه با بنده حقیر که بیست و خورده‌ای سابقه کار دارم و تعریف از خود نباشه کارم رو خوب بلدم بدجوری سر لج داره و از هیچ کوششی در چزوندن من دریغ نمی‌کنه . با احترام می‌خواد به بهانه اینکه شما به خانواده ات بیشتر از کار اهمیت میدی می‌خواست پستم رو تنزل بده که از بدشانسیش به لحاظ اداری محدودیت داشت و نشد. همه کسانی که من رو می‌شناسند می‌دونن  داشتن پست برام مهم نیست ولی اینکه این تحفه بخواد اینجوری باهام رفتار کنه بدجوری رو اعصابمه. اونم تو این وضعیت ناپایدار و گرفتاری و ...

مقاله زیر  به دلم نشست اگه دوست داشتید و البته حوصله،  توصیه می‌کنم بخونیدش درد دل خیلی از ماهاست در این وطن 


اگر خودروهایی مانند تویوتا ، بنز ، بی او ، همچنان جزو بهترین برندهای دنیا هستند و موقع رانندگی با آنها احساس امنیت و راحتی میکنی تعجب نکن.

اگر لوازم خانگی خارجی ات ۲۰ سال است همچنان برایت کار می کند تعجب نکن.

اگر میبینی در دادگاههای کشورهای غربی قو پر نمیزند متعجب نباش.

اگر یک جوان غربی بعد از فارغ التحصیل شدن از مدرسه به سه زبان زنده دنیا مسلط است در جوامع خودشان یک امر عادیست.

اگر می بینی اقتصاد بسیاری از کشورهای توسعه یافته روی اصول درستی پایه گذاری شده و هیچ تولید کننده ایی  احساس خطر نمی کند مورد تعجب انگیزی نیست.

اگر می بینی سرانه مطالعه کشور ما در مقابل دیگر کشورهای دنیا هیچ است نباید تعجب کرد. 

اگر سفری به اروپا داشتی و دیدی کسی برای هر چیز کوچکی از دروغ و قسم دروغ استفاده نمی کند مسئله پیچیده ایی نیست.

اگر برایت تعجب انگیز است که می بینی سیاستمداران دنیا بر این باورند که قرار است چندصباحی بر مسند قدرت بنشینند ، کاری برای کشور و مردمشان انجام دهند و بروند و هیچگاه هم قرار نیست مادامالعمر بمانند و حکومت کنند  بدان که در آن جوامع یک رفتارعادیست.

اگر با تعجب دیدی جایگاه معلم و سیستم آموزش و پرورش در غرب بر یک اصول و مبنای درستی واقع شده ذهنت به هم نریزه و دلت نگیره.

هدف #داش_فریدصلواتی از ذکر نکات نام برده شده که قطعا هزاران برابر موارد دیگر هم وجود دارد این بود که بگویم نه خدای آنها با ما فرق دارد و نه خدایمان آنها را بیشتر دوست دارد .

تنها علت پیشرفت آنها که آنقدر برای ما تعجب انگیز است این است که افرادی که بر مسند امورشان نشسته اند بر مبنای تخصصشان انتخاب شده اند 

اگر شاه عباس به #شیخ_بهایی  بها نمی داد و حرف چاپلوسان برایش ملاک بود هیچگاه #اصفهان به این زیبایی ساخته نمی شد. 

علت بدبختی جامعه ما انتخاب #مدیران_تصادفی بر مسند امورات است .

می توانند در عرض چند سال کشوری چون سوییس را تبدیل به اتیوپی کنند

جایی می خواندم که مدیران تصادفی کسانی هستند که با یک تصادف و به صورت اتفاقی، به یک پست مدیریت رسیده‌اند‎. 

مدیران تصادفی، بیشتر کارکنان سازمان را «تهدید» می‌دانند و همواره احساس می‌کنند همه در صدد هستند جایگاه آنها را تصاحب کنند‎. 

مدیران تصادفی، تصمیم‌های پراکنده‌ می‌گیرند و روند یکسانی در تصمیم‌های آنها مشاهده نمی‌شود. گاه برای یک بخش به طرز گسترده‌ای هزینه ‏می‌کنند و گاه برای مدت طولانی، سرمایه‌گذاری برای یک واحد را فراموش می‌کنند‎. 

مدیران تصادفی، بسیار دهن بین هستند. از آنجا که آنها تخصصی در حوزه‌ مدیریت خود ندارند، معمولاً نظرشان، نظر آخرین فردی است که از اتاقشان ‏خارج شده است‎. 

مدیران تصادفی، تصمیم‌های تکانشی می‌گیرند. به سادگی افراد را جذب یا اخراج کرده و گاه به سادگی ارتقاء یا تضعیف می‌کنند. آنها استراتژی بلندمدت ‏ندارند و تصمیم‌های آنها غیر قابل پیش‌بینی است‎. 

مدیران تصادفی، به نظام جاسوسی بسیار علاقمند هستند. آنها ترجیح می‌دهند هر یک از کارمندان، مدام اطلاعاتی از سایر کارمندان را برای آنها افشا ‏کنند و حتی حاضرند سازمان را چاق‌تر کنند تا مطمئن باشند به ازاء هر کارمند، یک ناظر وجود دارد‎. 

مدیران تصادفی، معیار انتخاب اطرافیان خود را «وفاداری» می‌دانند و نه «تخصص». چرا که وجود نیروی متخصص، وجود آنها را زیر سوال می‌برد اما ‏وجود متعهدان بی‌تخصص، می‌تواند چتر حمایتی مطمئن برای آنها باشد‎ 

مدیران تصادفی، تشنه‌ عنوان، مدرک، تقدیرنامه و … هستند و هزینه‌های جدی برای خریداری این نوع اسناد پرداخت می‌کنند‎. 

مدیران تصادفی، سازمان را محل تفریح می‌دانند و نه محل کسب‌وکار. به همین دلیل گاه کارمندانی را در اطرافشان می‌بینی که هرگز نمی‌توانی ‏توانمندی خاصی در آنها یافته و یا دلیل خاصی برای حضور آنها بیابی‎. 

مدیران تصادفی از کارکنان رده پایین‌تر فاصله گرفته و خود را ایزوله می‌کنند. چون درک چندانی از وضعیت سازمان، مشکلات، دغدغه‌ها و … ندارند و ‏عملاً زبان مشترکی بین آنها و کارکنان وجود ندارد.‏

مدیران تصادفی از جلسات متعدد استقبال می‌کنند. در جلسه‌های میان کارکنان، می‌توانند لغت‌های جدید بیاموزند و تا حدی با کار آشنا شوند و جملاتی ‏را در حافظه‌ی خود،‌ برای استفاده‌های آتی و توبیخ سایر کارکنان ثبت کنند‎ 

مدیران تصادفی، کارکنان خود را فقط در زمانی که نیازمند آنها هستند، «می‌بینند». گاه کارمندی ماه‌ها در محل کار دیده نمی‌شود. برای یک جلسه یا ‏یک پروژه صدا زده می‌شود و به محض اینکه کار مدیر با او تمام شد به فراموشی سپرده می‌شود‎.‎

برای بهبود این جامعه باید مدیران تصادفی حدف شوند.



              *منبع:   http://www.instagram.com/faridsalavati


نظرات 3 + ارسال نظر
لطافت‌های روح یک خانووم سه‌شنبه 14 مرداد 1399 ساعت 11:30 http://L-R-Y.blogsky.com

قسمت اول که از اختلاف ها می‌گفت چقدر دردناک بود

خیلی
ولی معلومه که حالا حالاها نباید امیدوار به تغییر باشیم.

صفا یکشنبه 12 مرداد 1399 ساعت 15:30 https://mano-tanhae-va-omid.blogsky.com/

خدا رو شکر که قانون باعث شده به هدفش نرسه متاسفانه تو ایران فقط رابطه حاکمه .
به جای مدیران تصادفی بهتر هست بگیم مدیران رانتی . مدیرانی که در کشورهای عقب مانده به صرف داشتن پارتی و بدون هیچ تخصص و شایستگی صاحب پست میشن و سازمان رو به گند میکشن .

بله واقعا به گند می‌کشن ما به خاطر عرق سازمانی‌مون دائم باید کارهای ایشون رو رفع و رجوع کنیم آخرش هم طلبکاره

سهیلا یکشنبه 12 مرداد 1399 ساعت 09:50 http://Nanehadi.blogsky.com

یکی از بزرگترین مشکلات ما در ایران نبود مدیریت درست و سالم هست.مدیران بر اساس رابطه انتخاب میشن نه ضابطه.یکی از دوستانم در کانادا خواهرش مدیر یه قسمتی بود.دخترش دنبال کار میگشت.گفتم چرا خاله اش نمیبره شرکت‌خودشون.گفت اون جا اینجوری نیست.هزار تا معیار دارن برای انتخاب کارمند.نمیتونه ببره.مگر این که شرایطش از همه متقاضی ها بهتر باشه.

متاسفانه درسته و فکر نمی‌کنم حالا حالاها درست بشه

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد