روزنوشت های من
روزنوشت های من

روزنوشت های من

عذاب وجدان

این روزها که علیرغم مصوبه دولت می‌تونیم دو روز رو دورکار باشیم و از تو خونه کار کنیم به خاطر جلوگیری از گزگ دادن به دست مدیر کوتوله هر روز میام سرکار. از طرفی بد نیست و برام تنوعیه.آرامش و سکوت اداره و فرصت رسیدگی به خیلی از کارها .ولی وقتی میرم خونه یه ناهار مختصر می‌خورم و یه چای تازه‌دم ، بعدش میرم یه چرت بزنم که معمولا از شدت خستگی بعد از یک ساعت با کرختی و بدخلقی پا میشم. اینم بگم که تو اون  زمان استراحت بچه ها دائم از سر و کولم بالا می‌رن و نمی ذارن یه خواب راحت داشته باشم. همیشه بهشون می‌گم فقط اگر خونه آتیش گرفت بیاید منو بیدار کنید ولی اصلا تو گوششون فرو نمی‌ره. خلاصه بعد از استراحت نصفه نیمه یه میوه ای چیزی می‌خورم تا حالم سرجاش بیاد و بتونم برم سر کارهای خونه و شام و ....

و در تمام این مدت عذاب وجدان بازی نکردن با بچه‌ها من رو ول نمی‌کنه . یعنی هم کار دارم، هم وقتم کمه، هم خسته‌ام و هم زیاد حوصله ندارم. نمی‌دونم چرا این دوتا بچه هم اصلا با هم بازی نمی‌کنن هرچی بهشون پیشنهاد می‌دم برید فلان بازی رو انجام بدید فقط دوست دارن با تبلت بازی کنن. حتی ایکس باکس هم بازی نمی‌کنن. بعد از شام هم دیگه دوست دارم وقتم مال خودم و همسرم باشه . یه چای راحت بخوریم و یکی دو قسمت سریال ببینیم و منم ببافم و ببافم . ولی اونم با اعمال شاقه است بچه ها نمی‌رن توی اتاقشون و  بازی‌های احتمالیشون هم ور دل ماست. اون وقت‌ها که مدرسه باز بود و بچه ها زودتر می‌خوابیدن یه وقت آزاد داشتیم الان هر کاری می‌کنم زود نمی‌خوابن و تا آخرین لحظه با ما بیدارن و حتی گاهی بعد از ما می‌خوابن.

خلاصه اینا رو گفتم که بگم عذاب وجدان دارم که نمی‌تونم وقت کافی برای بچه‌ها بذارم . مخصوصا چون خانم خدمتکار هم رفتن کارهای خونه خیلی زیاده و من همش باید این عبارت رو به کار ببرم "وایسا الان کار دارم بعد میام" البته به همه سوالها و حرف‌هاشون گوش می‌کنم  و سعی می‌کنم دل به دلشون بدم و اونها هم لحظه‌ای دست از سرم بر نمی‌دارن "مامان اینو ببین، مامان اینو نگاه کن و...." این جمله تمومی نداره 

نمی‌دونم چقدر حق دارم ولی این بچه‌های امروزی همش به آدم سرکوفت می‌زنن هر کاری هم می‌کنی بازم راضی نیستن

نظرات 2 + ارسال نظر
taraaaneh سه‌شنبه 14 مرداد 1399 ساعت 05:48 http://taraaaneh.blogsky.com

تقصیر تو هم نیست. شرایط این طوریه دیگه. توی شرایط غیر عادی نمیشه آدم اونطوری که دوست داره با بچه ها رفتار کنه. مهربون باش با خودت و خودت رو درک کن. ولی همینمکه از خونه میری بیرون خودش خیلی خوبه تنوع هست یکجواریی برای خودت و بچه ها.

مرسی که از بار عذاب وجدانم کم می‌کنی. اره راست می‌گی باید با خودم مهربونتر باشم و از این مهربونی دچار عذاب وجدان نشم.

سهیلا دوشنبه 13 مرداد 1399 ساعت 15:34 http://Nanehadi.blogsky.com

سلام ستاره جان.مادر که همبازی نیست. مخصوصا مادر شاغل.فکر کنم بد نباشه باهاشون صحبت کنی.حتی گاهی وقتا کارهای خونه رو به عهده شون بذاری.کاری کنی خسته بشن.مسوول قرنطینه که ما نیستیم.

ممنون سهیلا جان حتما تجربه شما از من بیشتره .بله این که بعضی کارهای خونه رو به عهده شون بذارم گاهی انجام میدم ولی بعضی وقتها همین هم انرژی زیادی از من می‌گیره که ترجیح می‌دم خودم کار رو انجام بدم. ولی وقتی رو مودش باشن همکاری می‌کنن.

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد