ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | 2 | 3 | ||||
4 | 5 | 6 | 7 | 8 | 9 | 10 |
11 | 12 | 13 | 14 | 15 | 16 | 17 |
18 | 19 | 20 | 21 | 22 | 23 | 24 |
25 | 26 | 27 | 28 | 29 | 30 |
دو سه تا مشکل و مسئله دارم که به نظرم حلناشدنی هستن و دلیلش هم اینه که میدونم آدمها تا حد زیادی تغییرناپذیرند.مخصوصا اگه رفتارشون نهادینه شده باشه یا اینکه خودشون اصلا نخوان تغییر کنن.
اولیش که واقعا ناامید شدم در مورد یک نفر از نزدیکانم هست که نزدیک 40 سال سن داره و مجرد ولی به نظر من هنوز 18 ساله که نه 15 ساله است. بچه آخر خونواده است ادعا داره که در همه امور مهارت زیادی داره و تواناییهای بالا ولی متاسفانه بیکار و میشه گفت بیعار تو خونه نشسته و از تنبلی حتی حاضر نیست بلند شه غذا بخوره و بارها به همین دلیل از ضعف مریض شده!!!
ظرفهاش رو نمیشوره و اینقدر می مونه که باید بندازه دور!!!! توی کل زندگیش چند دوره کوتاه کار کرده که اونم با ندونمکاریهای مختلف کارها رو از دست داده. ادعا داره کار نیست . ملک و املاکی هم داره که به ارث رسیده بهش ولی به بهانه اینکه خرجش زیاده نمیره دنبالش. فقط ادعا و انتظار و توقع.....
نگید ولش کن چون نمیتونم و دائم به من به لحاظ مالی آویزونه هرچقدر هم سخت گرفتم شاید به خودش بیاد نتیجه نداده و واقعا افتادم ته یک بنبست تاریک
اینکه بره پیش یک مشاور هم احتمال تغییرش خیلی کمه چون اگه پای صحبتهاش بشینید میگید اینکه خودش خیلی میدونه و تازه خندهدارتر اینه که به کلی از آدمهای مشکلدار به صورت مجازی مشاوره میده و یه عالمه مرید داره
دومی هم بعدا میگم
وااای خداا کلافه م از دست اینایی که خیلی میدونن ولی تو کار ابتدایی خودشون موندن .
عززیزم نگرانی و حس بدت رو درک میکنم میدونم که تغییر برای چنین افرادی چقدر سخت و تا حدودی غیر ممکنه مخصوصا اینکه خوابن یعنی خودشونو زدن به خواب
واقعا غیرممکنه و من روز به روز بیشتر به این اعتقاد میرسم که باید اون فرد رو به عنوان بیمار علاجناپذیر قبول کنم و بسوزم و بسازم