روزنوشت های من
روزنوشت های من

روزنوشت های من

دنیای این روزهای من

هفته پیش نباتم بعد از 8 ماه اومد و پازل خانواده‌مون دوباره کامل شد. هرچند که هنوز نتونستیم یک دل سیر ببینیمش. نازنین دوست نبات هم که گفته بودم میاد پیشمون و جای خالی نبات رو برامون پر می‌کنه آخر هفته آینده داره از ایران میره. به خاطر همین نبات فعلا بیشتر وقتش رو با نازنین می‌گذرونه. کار و اداره هم که شده عذاب الیم. شروع کار ساعت 6 صبح، کار کردن توی دمای اتاق 29-30 درجه اونم با این پوشش مناسبی که ما برای فصل گرما داریم ...... البته دو سه‌تا ویژگی مثبت هم داره یکیش خلاص شدن از ترافیکه و اون یکی  زود تعطیل شدن و ناهار خوردن با خانواده. فرفره و قرقره مشغول امتحان‌های آخر سال هستن  و مذاکرات هم که مثل کشتی بی‌ناخدا داره توی اقیانوس تلو تلو می‌خوره و ما همچنان در برهه حساس کنونی منتظر پیشامدهای غیرمنتظره هستیم. و چون عادت داریم به گذران زندگی در شرایط بحرانی مشغول برنامه‌ریزی برای سفری به غرب ایران هستیم که قراره بعد از تموم شدن امتحان‌های بچه‌ها با دوستانمون بریم.