ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | 2 | 3 | 4 | 5 | ||
6 | 7 | 8 | 9 | 10 | 11 | 12 |
13 | 14 | 15 | 16 | 17 | 18 | 19 |
20 | 21 | 22 | 23 | 24 | 25 | 26 |
27 | 28 | 29 | 30 | 31 |
دوستی تعریف میکرد از وقتی یادش میاد به غیر از روزهای تعطیل و روزهای خاص همیشه صبح زود بیدار شده، زمستونا تو تاریکی رفته تاریکی برگشته، ناراضی هم نیست، بالاخره نتیجه اینسالهای زحمت و تلاشش برای درس خوندن و کار کردن استقلال مالی و زندگی نسبتا راحتی بوده که الان داره. البته شاید بخت هم باهاش یار بوده وگرنه تو کشور ما با این وضعیت همیشه تلاش و کوشش منجر به رفاه و آسایش نمیشه. نکته ماجرا اینه که خواهر و برادرش همیشه راحتطلب و باری به هر جهت بودن. تا ظهر خوابیدن و شب بیداری، درست و حسابی درس نخوندن، دنبال کار و رشته های آسون بودن،الگوی زندگیشون بوده. شاید به صورت مقطعی تلاش کردن ولی نظاممند نبوده. حالا هم بعد از گذشت سالها که وضع مملکت هم بدتر شده و دیگه این الگوی زندگی جواب نمیده، انتظار دارن که این دوست من راه و بیراه هروقت ازش کمک مالی خواستن اجابت کنه. هر چند که شاید به لحاظ مبلغ کمک زیادی نخوان( یعنی روشون نمیشه) ولی همین هم به نظر من ظلمه. دوستم میگفت چه کمک بکنه چه نکنه همیشه یه چیزی رو اعصابشه. اگر کمک کنه حس می کنه از سهم خودش و خونوادهاش زده، اونم میتونه کار نکنه، تا لنگ ظهر بخوابه ولی با هزار جور گرفتاری دست و پنجه نرم میکنه که بتونه به لحاظ مالی آرامش داشته باشه.اگرم کمک نکنه عذاب وجدان میاد سراغش که الان خواهر و برادره نیاز دارن و اون کمک نکرده. میگه هر وقت صبح تو تاریکی داره از خونه میره بیرون به این فکر میکنه که الان اونا تو خواب نازن و این داره میره بیرون. هر وقت عصر با خستگی میاد خونه و باید به هزار تا کار خونه و خونواده رسیدگی کنه به این فکر می کنه که اونا الان مشغول استراحت بعدازظهر هستن و شب که میخواد بخوابه تازه اونا زندگیشون شروع شده و .... تا صبح بیدارن و .... .و نکته دیگه این داستان اینه که هنوز هم اونا نمیخوان راه و روش زندگیشون رو عوض کنن و معتقدن که بدشانسی و بدبیاری باعث گرفتاریشون شده. نظر شخصی من اینه که دوستم حق داره ولی اینکه با دلش چیکار کنه رو نتونستم راهکار خیلی موثری بهش بدم. نظر شما چیه؟
واقعا موضوع پیچیده ای هست . کمک باید حساب شده باشه که طرف مقابل رو تنبل نکنه و موجب پشیمونی خود آدم نشه .
فکر کنم طرف مقابل رو نمیشه تغییر داد. فقط باید حد متعادل رو برای خودت پیدا کنی.
من هم جزو اون زحمتکشهای شب برو شب بیا بودم سالیان سال و همیشه کار کردم. حتی دوران دانشجویی.
اما نمی دونم چرا ناراحت نمی شم کسی مخصوصا نزدیکانم ازم توقع کمک داشته باشند. اولش که آدمها با هم متفاوتند و به دلایل مختلفی اون شور و انگیزه تو همه میست که همیشه هم علتش صرفا تنبلی نیست.
دوم اگه اونا می تونن راحتتر از من زندگی کنند دمشون گرم. حالا یا با کمک یا بدن کمک من.
سوم من کلا حس می کنم تنهایی تو رفاه بودن هیچ لطفی نداره. حداقل آدمهای خیلی نزدیک بهم باید تو یه حال خوب و قابل قبول باشند که من هم بتونم لذت ببرم.
آفرین به تو دختر خوب و خوش قلب با این سعه صدر
بنظر من مشکل خواهر برادرهاش نیستند، مشکل طرز فکر این دوستتون هست. ایشون الان مشکل را اشتباه گرفته! ایشون بجای اینکه درصدد این باشه که اونها را عوض کنه باید تکلیفش را با خودش معلوم کنه و ببینه از کاری که میکنه چه حسی داره و کاری را انجام بده که باهاش حالش را خوب کنه، خیلی وقتها کمک کردن به آدم حس این را میده که داری مفتی سواری به کسی میده خب اینجا ایراد از کسی هست که مفتی سواری میده وگرنه به هر کسی خر مفتی بدهی سوارش میشه:))) ببخشید بی ادبی شد:)
این حس دوستتون ریشه در تربیت ما داره که بهمون القا شده خودخواه نباشیم و فداکاری ارزش هست البته که خودخواهی خوب نیست اما قربانی شدن هم خوب نیست بتید تمرین کنیم مرز بین این دو را یاد بگیریم. فیلم coda را خیلی دوست داشتم دقیقا روی همین موضوع تمرکز داشت پیشنهاد میکنم با دوستت با هم بشینید ببینید و حرف بزنید در موردش :))
راستی نمیدونم مامان فرشته ها هم اسمش زری هست یا با من اشتباه گرفتی؟
درست میگی این ریشه در تربیت ما داره و اینکه بهمون القا کردن خواهر و برادر در هر شرایطی حتی ظالمانه باید هوای هم رو داشته باشن . من خودم فیلم coda رو دیدم به اونم پیشنهاد میکنم. بخشی از کمک های دوستم احتمالا برای رفع عذاب وجدانش هم هست ولی به نظر من عذاب وجدان رو باید اونایی بگیرن که بقول شما دارن سواری میگیرن.
بله فکر کنم اسم مامان فرشته ها هم زری هستش.
تو یکی از اقوام داشتیم همچین برادری که از خواهر و برادرهای دیگه کمک درخواست می کرد. خواهری داشتن که پزشک بود و وضع مالی خوبی داشت و البته از صبح تا شب هم سرکار بود و این برادر پول خونه و ماشین و شهریه مدرسه غیرانتفاعی و کلاس کنکور بچه ها رو از این خواهر می گرفت. خانم دکتر چند سال پیش فوت کرد و خانواده این برادر حسابی سر ارث دعوا راه انداختند و الان دوباره برادره اومده سراغ خواهر بعدی که معلم بازنشسته هست و بنده خدا حقوقش هم کمه. چون به این سبک زندگی عادت کردن. پول خرید پایان نامه ی ارشد پسرش و رفت و آمد دختر دانشجوش رو از این خواهر می خواد. خواهر بیچاره هم می بینه اینها دائم اه و ناله و ندارم و جوون داره گمراه میشه درمیارن پولش که تموم شده می خواد طلاهاش رو بده بفروشند.
خلاصه این کمک گرفتن ها و بی فکری ها زندگی یک نفر نه بلکه نسلش رو هم نابود می کنه و اگر کمک نکنه ول کن نیستن و دائم پیازداغ رو زیاد می کنند و یاد نگرفتن اندازه دخلشون خرج کنند و برنامه ریزی داشته باشند.
به نظرم باید کمک رو کم کرد تا کم کم قطع بشه برای خودشون هم خوبه
چقدر بد وآزاردهنده، و اینکه طرف زن و بچه هم داره و اموراتش رو تا الان اینجوری پیش برده، این دوست من یکبار کمکش رو طوری قطع کرد که برادرش نزدیک به کارتن خواب شدن بود ولی بازم جواب ندا د و طرف عبرت نگرفت.
منهم سالها مثل این دوستت کار کردم. خوشحال هم هستم و دیگه نمی تونم بعد از ساعت شش بخوابم چون ساعت بدنم عادت کرده. بدمم نمیاد ولی بهش بگو اول بفکر خودت و خونواده ات باش بعد برادر و خواهرات.
من به چند نفر کمک کردم خونه ساختن و حالا سر پیری خودم هنوز مستاجرم.
خب این خیلی غلط بود. ولی همیشه فکر می کردم دلار می فرستم اون میتونه اینکارشو زود راه بندازه این میتونه فلان کنه... اگه نکرده بودم حالا وضعم بهتر از اینا بود. البته بد نیستم ولی خب ناراحتم چرا خونه ندارم و اونا دوتا و سه تا داشتن براشون عادیه.
هنوزم بمن که میرسن جرآت ندارم بپرسم حالت چطوره؟ فورا ننه غریب میشن. ولی دیگه مویی کف دست نشونشون نمیدم
نسرین جان تو با نیت خیر این کار رو انجام دادی ولی وای از این ننه من غریبم های تمام نشدنی.
از همه بدتر اینه که به نظرم اگر آدم میخواد کمک کنه بهتره به کسانی که واقعا احتیاج دارن کمک کنه نه به آدمهای تنپرور.
از اونچبزهاییهذکه راه حلی نداره واقعا.
یکمییر را اشتباهی رفته و برای برگشتن دیره
به نظر منم راه حل مطلقی وجود نداره و فقط میتونه شدتش رو کم کنه.
به نظرم دوستتون اول باید باخودش کناربیاد،که مگه تاکی میتونه کمک کنه؟و قبول کنه ماهیگیری یاددادن صد مرتبه بهتراز ماهی دادن به کسی هست ،پس کم کم یه برنامه براخودش درنظربگیره که مثلا مقدارپولی که به اونامیده جایی ذخیره بشه برای خودش واسمش روهم قسط یاهرچیزی بزاره به اوناهم کمکم بفهمونه داره قسط میده ونمیتونه کمکشون کنه
راه حل خوبیه، اگر بتونه پا رو دلش بذاره.

من توی مقطعی اینکارها رو کردم و به شدت به خودم اسیب زدم اواخر بنده خدایی برای تعویض مبلمان خونه اش ازم پول خواست در حالیکه من خودم ابتدایی ترین وسایل رو نداشتم البته اونا قرض میگرفتن یه مدت هم خودم مثل ببخشید دیوونه ها چون اه وناله میکردن وام میگرفتم بعد به زور اصل پول بهم میدادن من دیگه تباه بودم هیچی دیگه خودم رو گذاشتم تو اولویت دیگه پولی نمیموند برام وقتی درخواست داشتن چون مولی نبود عذاب وجدانی هم نبود
واااای امان از این موجودات، خوب شد که به خودت اومدی زری جان

پی نوشت: فکر کنم اسمتون رو اشتباه نوشتم
کوچم بگیرن خوبه
https://hantooshzadeh.ir/product/%D9%87%D8%AF%D9%81%DA%AF%D8%B0%D8%A7%D8%B1%DB%8C-%D8%AF%D8%B1-%D8%AF%D9%86%DB%8C%D8%A7%DB%8C-%D9%88%D9%88%DA%A9%D8%A7/
ممنون از راهنماییت عزیزم
سلام دوباره
با یک مشاور هم صحبت کنند خیلی خوب میشه الان وضع خیلی از جوون ها همین هست بی هدف هستند من یه سری تو کانال های انگیزشی بودم کمک کننده است یکیش سایت رابینز زیر نظر آقا مسعود دوره های رفع اهمال کاری هم داره و همین طور بیشتر از یک نفر
https://www.bishtarazyek.com/
https://robins.ir/
جوون نیستن آخه، بالای 40 سال سن دارن
سلام و درود
به نظر من با خودش بگه من دارم کاری می کنم که اونا این طور رفتار رو ادامه بدن اگر من نباشم اونا مجبور میشن یاد بگیرن ولی از طرفی کسی که شیوه ی زندگیش رو این انتخاب کرده نمیشه کنترلش کرد به خصوص که سنشونم زیاد شده و عادت کردن و من مطمئنم دوستتون کمکشون نکنه اونا باهاش بد میشن دیگه گاهی باید یه چیزایی رو به جون خرید من بودم کمکشون نمی کردم مگر اینکه یه اتفاقی می افتاد اونم به خاطر اینکه خودشون یاد بگیرن و موتورشون راه بیفته
سلام بر شما
اره واقعا انتخاب خودشونه و هر انتخابی عواقب خوب و بد داره . دوستم میگه اونا خودشون هم شرمنده می شن از اینکه کمک میخوان ولی به خودشون نیومدن که باید تغییر رو از خود شروع کنن.
من جای اونها نیستم که دقیقا بتونم نظر بدم یا قضاوت کنم اما طوری که همیشه به نظرم درسته میگم که حمایت بیش از حد گاهی باعث زوال زندگی محبت بیننده میشه. نه که هیچ کمکی نکنه اما باید کمترش کنه تا به خودشون بیان.
درست میگی لیمو جان، امیدوارم به خودشون بیان و سبک زندگیشون رو عوض کنن.