روزنوشت های من
روزنوشت های من

روزنوشت های من

آخر قصه


تو دیگه برنمی‌گردی آخر قصه همینه 

مامان قشنگم دهمین سالیه که تولدت شده و در کنارمون نیستی ؛

 و من هنوز هم نتونستم به نبودنت عادت کنم.

پله پله تا وضعیت نرمال

دو ماه و 11 روز از رفتن نبات گذشت. اینکه به نظر من این زمان خیلی بیشتر از 70 روز میاد عجیب نیست ولی به هرکس دیگه‌ای هم می‌گم براش تعجب‌آوره و میگه اِ من فکر می‌کردم خیلی بیشتر از ایناست. با اینکه روزها و ساعت ها و هفته‌ها خیلی سریع می‌گذرن و انگار سر و ته هفته به هم چسبیده ولی  این مدت به نظرم خیلی طولانی میاد. 

تو این دو ماه و 11 روز پیشرفت زیادی داشتم و تونستم پله پله با  سختی‌ها و نبودن ها و جای خالی نبات کنار بیام. روزهای اول در اتاقش رو بسته بودم تا فکر کنم هنوز هست و توی اتاقه، بعد از دو سه هفته تونستم برم و اتاقش رو جمع و جور کنم. تا مدتها وقتی میز غذا رو می‌چیدم وناخودآگاه 5 تا بشقاب و لیوان و... می‌ذاشتم و بعدش که متوجه می‌شدم دلم داغون می‌شد و اشکم جاری. الان دیگه یادم می‌مونه و برای   4 نفر میز می‌چینم. رستورانی که مورد علاقه نبات و یه جورهایی پاتوق خانوادگیمون بود رو یکی دوهفته پیش رفتیم و  گرچه اولش گفتم نمیام و مخالفت کردم ولی تونستم این مرحله رو هم با دل خون اما نسبتا با موفقیت پشت سر بذارم. شمال رفتیم و بازهم جاهای خاطره‌انگیز و آیکونیکی رو که با نبات می‌رفتیم رو تونستم برم و بگذرونم. گرچه با دل پر حسرت. یکی از مراحلی که هنوز نتونستم ازش عبور کنم خرید رفتنه. من به خرید رفتن تنهایی عادت دارم و میشه گفت ترجیح می دم تنهایی برم خرید. موقعی که نبات بود هم خیلی مواقع تنها می‌رفتم . ولی یه جاهایی هست که مخصوص خریدهای دونفره‌مون بود و شاید هم بهانه ای بود برای بیرون رفتن‌های دوتایی مون. هنوز نه تنها نمی‌تونم به رفتن به  اونجاها  بدون نباتم فکر کنم بلکه تنهایی خرید رفتن هم برام سخت و دلگیر شده و نرفتم. فقط لیست احتیاجاتم رو نوشتم و منتظرم ببینم کی وقتش می‌رسه. دلم برای همه جاهایی که می‌رفتیم تنگ شده . امان از این دوری و داد از این دلتنگی .





روزانه‌ها

پست جدید روزانه‌ها اینجاست. اگر دوست دارید روی گل کلیک کنید

تایتانیک

این روزها احساس می کنم همه‌مون داریم مثل ویولون نوازهای تایتانیک رفتار می کنیم. یعنی با اینکه می‌دونیم هر لحظه ممکنه به فنا بریم اصلا به روی خودمون نمیاریم و سعی می‌کنیم روال زندگی عادی‌مون رو داشته باشیم. ولی فشار روحی و افکار پریشان مثل موریانه از درون داره ذره ذره وجودمون رو تخریب می‌کنه.

اندوه باطل

از اندوه باطل رها شو 

مسیر جهان دوره‌گردیست

به چشمان نمناک مهتاب

زمین لکه‌ای لاجوردیست


ترانه‌ای از گروه چارتار با شعر زیبای احسان حائری