روزنوشت های من
روزنوشت های من

روزنوشت های من

تا مرز جنون

قرقره و فرفره دوماه از تابستون رو هم میرن مدرسه تو این دوماه به غیر از زبان که اونم همراه با بازی و سرگرمیه بقیه ساعتاشون هم کارهای دستی و هنری مثل نجاری، عکاسی، بازی و ریاضی و هر روز هم فوتبال یا بسکتبال. خلاصه حضور در مدرسه قسمتی از انرژی و نیاز به بازی و همبازی رو رفع می کنه. و از همه مهمتر نظم خواب و غذا شونه که با تعطیل شدن مدرسه از اول شهریور به فنا میره. مخصوصا که منم سر کار هستم و این وروجکها با نبات توی خونه تو سر و کله هم می زنن. ظهر صبحانه میخورن  و عصر ناهار، شام هم هرکی برای خودش یه طرف و یه زمان یه چیزی میخوره.از صبح جلوی تلویزیون ولو میشن و بعدشم تبلت و شب تا دیروقت بیدارن  و تا من و پدرشون رو به مرز جنون نرسونن نمی خوابن .اصلا شب که میشه تازه  از کارتون و تبلت خسته میشن و با انرژی فراوان شلوغ کاری و بازیها و شیطنتها شروع میشه. یعنی دیگه همون یکی دوساعت آخر شب رو هم که بعد از خوابیدن قرقره و فرفره آرامش و استراحتی داشتیم هم نابود شده. البته خدا همه بچه ها رو سلامت نگهداره ولی واقعا دوتا پسربچه  چه وقتی با هم خوبن و چه وقتی که با هم دعوا دارن دیوونه میکنن همه رو. ناگفته نماند ما هم اعصاب و حوصله نداریم  وگرنه  رفتار اونا غیرطبیعی نیست.

قصد داشتم تعطیلات شهریور یه مسافرت کوچولوی خارج از ایران بریم  (پسرا همش غر می زنن که چرا کم مسافرت خارجی رفتن ما که بچه بودیم رفتن توی صف بنزین کوپنی و بستنی خوردن هم برامون لذت داشت و تفریح محسوب می شد  حالا اینا رو ببین میخوان چی بشن )که با این اعصاب داغون و این شیطنت بچه ها پشیمون شدم بدجوری. هم خرج کنم هم حرص بخورم هم داغون و خسته برگردم که چی بشه. ضمن اینکه همسر عزیز هم  کار داره و هم میگه تو این وضعیت اقتصادی صلاح نیست اینهمه خرج کردن پس دلایل به اندازه کافی هست برای نرفتن.اینا رو اینجا می نویسم که یه وقت به خاطر دلسوزی برای بچه ها از تصمیمم منصرف نشم چون خودشون رو برای این مسافرت آماده کردن ولی علیرغم شرط و شروط من حاضر نیستن  رفتارشون رو کنترل و کمی رعایت کنن. نمی دونم توقع من زیاده؟ خلاصه درگیری عقل  و دل و حس مادری بدجوری درونم رو بهم ریخته نمیدونم چه کاری درسته از راهنماییتون استقبال میکنم

نظرات 4 + ارسال نظر
حمید سه‌شنبه 26 شهریور 1398 ساعت 06:11 http://www.khodrofanni.blogsky.com

راستش من که بچه ندارم!

یعنی اصلا متاهل نیستم!

اما تا دلتان بخواهد پدر و مادرم نوه دارن! بیشتر از انگشتای دو دست!

بزرگ شدن همه شون رو دیدم. من شما رو درک می کنم. اما من فکر می کنم باید در مقابل خواسته های بچه ها خیلی بیشتر مقاومت کنید و نگذارید که حرفشون رو به کرسی بنشونند.

یعنی کاملا بفهمند که خونه یه سلطان داره به نام مادر.

حدس می زنم از پدرشون بیشتر حساب می برند تا شما.

کار با کامپیوتر و برنامه های خوبی که داره هم می تونه براشون مفید باشه.

تبلت و گوشی هم خیلی بهتره زمانبندی داشته باشه. البته هر طور که شما تمایل داشته باشید رفتار کنید، همان درست خواهد بود.

حتما به اینترنت هم متصل میشند!

اگر اینطوره مراقب باشید با اینستاگرام آشنا نشند (حالا خیلی زوده)

باید خیلی مراقب اینترنت باشید. یعنی به شدت می تونه برای بچه ها اعتیاد آور باشه.

اما اگه واقعا عادت بکنند که در یک ساعت مشخص استفاده کنند و به دنبال مطالب علمی باشند،خیلی خوبه.

خواهر من روانشناس هست و من می بینم که همیشه بهم میگه نباید همیشه تن به خواسته های بچه ها داد.

می بخشید این موارد رو گفتم که مراقب تبلت و اینترنتشون باشید.

ممنون از نظرتون آقای حمید
همه مواردی که ذکر کردید کاملا صحیح و منطقیه ،درسته از پدرشون بیشتر حساب می برن ولی میدونن من توی اجرای مقررات سخت گیرتر هستم و به هیچ وجه کوتاه نمیام .در مورد اینترنت و تبلت هم محدودیت زمانی دارن هم محدودیت برنامه ای و اتصال به اینترنت

سهیلا شنبه 23 شهریور 1398 ساعت 11:43 http://Nanehadi.blogsky.com

سلام.والا من که اصلا نمیتونم به سفر خارجی فک کنم.بحث اقتصادیش یه طرف.
اون جاهایی هم که دوست دارم برم به ما ویزا نمیدن

والا ما هم با این وضع ارز به سفر خارجی به سختی فکر میکنیم ویزا هم بدن و دعوت هم بکنن بازم 5 نفری رفتن سخته

مهربانو یکشنبه 10 شهریور 1398 ساعت 10:34 http://baranbahari52.blogsky.com/

اومدم بگم اگر بقیه امکانات جوره لطفا مسافرت رو بخاطر شیطنت بچه ها کنسل نکن . سالها بعد ت میمونی با یعالمه خاطره ی ناااب از این سن بچه ها و اونا هم همینطور البته . که خیلی خیلی باااارزشه

ممنون از راهنماییت
دارم روش فکر میکنم

مهربانو یکشنبه 10 شهریور 1398 ساعت 10:32 http://baranbahari52.blogsky.com/

عزیز دلم البته که مسافرت خیلی خیلی خوبه و من عاشقشم مخصوصا از نوع خارجکی . ولی اولویت ها ی زندگی هم مهمه و هر کسی از دید خودش و بنا به شرایطش تقسیم بندی میکنه .
درمورد توقعت از بچه ها هم بنظرم کاملا حق و بجاست یعنی نظر منم همینه . ولی اینم بگم که مهردخت خانوم مهرماه سال سوم دانشکده تشریف می برن و خدا شاهده درمورد خواب و کار و زندگی همین وضع رو داریم .
یعنی فکر نکن الان بچه ن و سر وقت نمیخوابن و بیدار نمیشن و در استفاده از بازی و فضای مجازی افراط میکنن . ما که مقررات سخت وضع نکردیم و بچه هامون به این کارها تمایل دارن تااااا خیلی بزرگ هم بشن همینطورن .
یه سوال : از مدرسه پسرا راضی هستی؟ این امکانات تابستونی واقعا اجرا میشه یا شو راه انداختن اگر راضی هستی لطفا اسم مدرسه و مقطع تحصیلی بچه ها رو برام بنویس . البته که از مدرسه ی آرتین (پسر برادرم )خیلی راضی هستیم ولی بد نیست در مورد شرایط اینجا هم بدونم . خیلی از لطفت ممنون میشم

اره راست میگی ولی یه نفر با سه نفر خیلی فرق میکنه یعنی اثرش خطی نیست تصاعدیه
اسم مدرسه هم بادبادک
برنامه هاشون کامل نیست ولی من راضیم همین که بچه ها بجای تو خونه نشستن پای تبلت و تلویزیون با دوستاشون تو یه فضای شاد بازی کنن و سرگرم بشن به هزینه اش می ارزه بچه ها مهرماه میرن کلاس سوم ایشالله اگه بازم سوال داشتی ایمیلت رو بده برا ت بنویسم

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد