ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | 2 | 3 | ||||
4 | 5 | 6 | 7 | 8 | 9 | 10 |
11 | 12 | 13 | 14 | 15 | 16 | 17 |
18 | 19 | 20 | 21 | 22 | 23 | 24 |
25 | 26 | 27 | 28 | 29 | 30 |
یک ماه از شروع مدرسه ها میگذره و برای من انگار یکسال شده .
سر وکله زدن با دوتا بچه با روحیات متفاوت و بعضا متناقض خیلی ازم انرژی میگیره. از طرفی اصلا حال و حوصله درس و مشق و پیگیری این امور رو ندارم. وقتی میرم خونه باید ناهار رو آماده کنم ، خونه رو جمع و جورکنم بعد از ناهار اگه بذارن ، یه استراحت کوتاه، چای و کمی گوشیبازی و بعدشم تدارک شام و.... تا حدود 10 شب درگیرم .بعد از 10 دوست دارم کسی کاری به کارم نداشته باشه بشینم قلاببافی و سریال و چای و.....ولی هر چقدر تلاش میکنم بازم تازه بچهها همین موقع میخوان تکالیفشو ن رو انجام بدن اونم نه به تنهایی بلکه در کنار من و با همراهی گام به گام و حسابی کلافه می شم.
معلمشون گفته براشون ساعت ارسال تعیین کنم و مسئولیتش رو به خودشون بسپرم ولی تا حالا که فقط درگیر بودیم.
نمیدونم این مدل تحصیل تا کی میتونه ادامه داشته باشه
وای حرف دل منو زدی .چقدر دوست دارم خسته که از سر کار برمیگردم برا خودم آرامش داشته باشم و به چیزای که دوست دارمببافم فکر کنم و شروع به بافتن
ولی دختر من الان کلاس دومه و من باید پا ب پاش درسو بخونم تا یاد بگیره . امیدوارم خدا هرچه زودتر دلش برامون به حم بیاد و این مریض و ریشه کن کنه .
امیدوارم که همینجوری که میگید بشه و ما هم یک نفس راحتی بکشیم
خیلی ممنونم نگین جان که در دوران بیماری بهم سر زدی :)
ممنونم
گرچه خوب نشدم ولی گفتم بیام لطفت رو پاسخ بدم
مرسی
البته من شادی هستم
ما همسن هستیم ولی بچه های من بزرگ شدن و به زور باید به بهانه بیان میوه بخورین بیاین شام بخوریم از اتاقون بکشونمشون بیرون . برای همین بعد شام چون جون ندارم جمع و جور کنم میشینم به سریال دیدن . خوش بحالت قلاب بافی بلدی . منم یه کم یاد گرفتم ولی دستم توش روون نیست
ما هم در مورد دخترمون با همین مشکل مواجه هستیم . به زور برای چای و غذا از اتاقش میکشیمش بیرون . ولی پسرها رو به زور و تهدید می فرستم تو اتاق چون همه کارهاشون توی هاله.
منم تازه یک ساله که قلاب بافی رو شروع کردم خیلی وارد نیستم از روی یوتیوب فیلمهاش رو میگیرم.
برات صبر آرزو می کنم. شغل سختی داری.
من بعد از ساعت هفت شب به معنی واقعی کلمه پنچر میشم. البته فکر کنم تو نصف من سن داشته باشی
ممنون از آرزوی خوبت . چند روز پیش گفتم می خوام اسمم رو عوض کنم بذارم ایوب

نه بابا هر دومون جوونیم فکر نکنم اختلاف سنی زیادی داشته باشیم
من چند روز دیگه 49 ساله میشم
سخته خیلی
واقعا دمتون گرم
ممنون از شما
جالب اینجاست که بچه های ما شاغلها که خونه نیستیم از بچههای خانهدارها بهتر و منظمتر سر کلاسهای آنلاین حاضر می شوند و این رو از بازخورد معلم هاشون فهمیدم
بعضی وقتها با خودم فکر میکنم من چطور با دو تا بچه سر و کله میزدم و به درس و مشق و بازی و همه کارهاشون میرسیدم؟
خدا قوت بده بهت بانو .............
البته الان هم که بزرگ شدن بقول مادربزرگ مرحومم فکرشون هم با خودشون بزرگ شده
واقعا سخته
بدن و مخصوصا مغز کم میاره
خدا سلامتی بده از پس بقیهاش برمیایم
من خودم به شخصه این روش رو میپسندم . چون داخل خونست و خیلی بچه در رفت و آمد مدرسه اذیت نمیشه :)
اره مزایای زیادی داره ولی دوتا پسر 9 ساله رو مدیریت کردن کار حضرت فیله