روزنوشت های من
روزنوشت های من

روزنوشت های من

ترس‌های ماندگار

چند روز پیش با نبات رفته بودیم کنسرت و همینطور که منتظر شروع برنامه بودیم داشتم برای نبات ماجرای سینما رکس رو تعریف می‌کردم که می‌گفتن همه درها رو بسته بودن و  سینما رو آتیش زدن و مردم بی‌گناه توی آتیش گیر افتادن. بعد براش تعریف کردم که در تمام دوران کودکی و نوجوانی هر وقت می‌رفتم سینما از اول تا آخر فیلم یه چشمم به درهای اطراف سالن بود و تا می‌دیدم درها بسته شدن ترس تکرار ماجرای سینما رکس وجودم رو پر می‌کرد. و به این فکر کردم که چه کودکی و نوجوانی تلخ و پر از اضطرابی داشتیم ما. انقلاب و جنگ و کمبود و مرگ و شهادت و خرابی و ترس...... حتی تفریحمون هم آغشته به ترس و اضطراب بود.همین که الان داریم اینجوری زندگی می‌کنیم خیلی هنرمندیم تازه انتظار زیادی هم از خودمون داریم .

نظرات 4 + ارسال نظر
شکیبا سه‌شنبه 28 تیر 1401 ساعت 11:18

و هنوزادامه دارد....

دقیقا هم ظاهری هم با تاثیرهای غیرمستقیم

نسرین شنبه 25 تیر 1401 ساعت 12:42 https://yakroozeno.blogsky.com/

باید می دونستم حواست جمعه. پوزش میخوام.
ولی فکرشم نمیکردم دختر 22 ساله داشته باشی. خیلی کم سنتر از اینها در نظرم هستی.

اختیار داری عزیزم، من همیشه از راهنمایی‌های بزرگوارانه‌تون استقبال می‌کنم. شما سرور ما هستید نسرین جان.

نسرین چهارشنبه 22 تیر 1401 ساعت 17:13 https://yakroozeno.blogsky.com/

دختر گلت چند سالشه؟ امیدوارم زیر ده سال نباشه چون این تعریف براش وحشتناکه عزیز دلم

نه عزیزم 22 سالشه. حواسم هست که ترس‌هام رو پیش خودم نگه دارم. خودمون آسیب دیدیم برای چند نسلمون کافیه. مرسی از توجهت.

لیمو چهارشنبه 22 تیر 1401 ساعت 13:30 https://lemonn.blogsky.com/

اتفاقا چند روز پیش با همکارم صحبت از جنگ شد و به این نتیجه رسیدیم که جنگ حداقل تا دو نسل بعد رو تحت تاثیر صدمات روحیش قرار میده. بماند که اون سالها چندین رویداد همزمان شده بودن
+ بعضی وقتها که از دهه هشتاد برای دخترخاله هام تعریف میکردم حس میکردم که دارم سالیان خیلی دور قدیم رو به تصویر میکشم که زحمت کشیدن دوباره بازسازی کردن

اره دقیقا همینطوره، امیدوارم نسل بعدیمون سالم دربیان

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد