روزنوشت های من
روزنوشت های من

روزنوشت های من

درگیری احساسی

نمی‌دونم از بارون زیبا و هوای قشنگ لذت ببرم یا نگران سیل و گرفتاری‌های مردم درگیر  باشم؟

نمی‌دونم از آرامش خانواده لذت ببرم یا نگران بی‌آرامشی نزدیکانم باشم؟

نمی‌دونم از خریدم لذت ببرم یا نگران مشکلات اقتصادی بقیه باشم؟

نمی‌دونم از خوردن غذای لذیذ لذت ببرم یا نگران شکم های گرسنه باشم؟

بدجوری دچار دوگانگی احساسات شدم  و از هیچ چی بدون نگرانی و عذاب وجدان لذت نمی برم. 

به همه اینها وسواس فکری و نگرانی از آینده نیامده رو هم اضافه کنید. الان سلامتیم نکنه بیماری بدی بگیریم! الان توانایی مالی داریم نکنه نتونیم ادامه بدیم! الان همه چی قابل تحمله نکنه جنگ بشه! و .....

داغانیم آقا داغان

نظرات 3 + ارسال نظر
نگار شنبه 22 مرداد 1401 ساعت 05:11

ای بابا فکر می کردم فقط خودم اینجوریم.

نه عزیزم با این اوضاع مملکت و دنیا فکر کنم تنها نیستیم در این حس.

نسرین یکشنبه 9 مرداد 1401 ساعت 14:18 https://yakroozeno.blogsky.com/

حرف حق زدی و جواب نداره.
باور کن ما هم کوفتمون میشه اینور آب. بما میگن کبوتر دو بام... داغون ِ داغون

خدا نکنه کوفتت بشه عزیزم.
بعضی موقع فکر می‌کنم شاید اگر خبر نداشته باشیم از این ور و اونور بخشی از این نگرانی‌ها کم بشه ولی مگه میشه. بچه های کار و سیل و بیماری رو ندید؟

لیمو شنبه 8 مرداد 1401 ساعت 09:41 https://lemonn.blogsky.com/

بد داغانیم.

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد