نزدیک خونه ما دوتا پارک هست ، یکیش به خونه خودمون نزدیکتره و اونیکی به خونه سابق ماماناینا. مسیر پیادهروی من از پارک نزدیک خودمون شروع میشه، چند دور توی این پارک میگردم بعدش میرم پارک ماماناینا و از اونجا برمیگردم خونه. سر راه از حیاط و در خونه و پارکینگ مجتمع ماماناینا رد میشم و کلی خاطرات برام زنده میشه. غمی که بعد از رفتن مامان و بعدش هم بابا برای همیشه یک گوشه از قلبم رو گرفته کمی وول میخوره ولی باهم کنار میایم و یه جورایی با هم حال هم میکنیم. دیروز تصمیم گرفتم برای تنوع مسیرم رو عوض کنم یعنی از خونه برم سمت پارک مامان و از پارک خودمون برگردم. سیچهل متر که رفتم یک لحظه احساس کردم دارم میرم خونه مامان اینا( فاصله خونههامون کمتر از 5 دقیقه پیاده روی بود). و لحظهها برام زنده شد . میرسم زنگ واحد رو میزنم صدای بابا پشت آیفون ، با یک بفرمایید آیفون رو میزنه، حیاط رو طی میکنم و میرم بالا، بابا در رو باز کرده و همونجا منتظره، به مامان سلام میکنم و می شینم، هنوز کامل ننشستم بابا میگه چایی بریزم برات؟ تازه دمه، بابا تا چند سال پیش برای خودشم چایی نمی ریخت، منم میگم خودم میریزم و بابا میگه چرا تعارف میکنی دخترم. واااای این صحنه چنان بغضی به جانم انداخت که نتونستم مسیر رو ادامه بدم و برگشتم. انگار مسیر رفتن به سمت جایی که قبلا خونه امن و آرامشت بوده و الان کسی نیست که در رو برات باز کنه سختتر از مسیر برگشت بود که هروز طی میکردم، نتونستم طاقت بیارم. همه دنیا هم دست به دست هم داده بودن که حال من رو بگیرن، غروب جمعه که بود، آهنگهایی هم که از گوشیم به صورت تصادفی پخش می شد یکی از یکی غمانگیزتر، هر چی میزدم آهنگ بعدی بازم با لجبازی اصرار داشتن این تنهایی و نداشتن ها رو به روم بیارن.الانم که مینویسم بغض گلوم رو گرفته و دلم بدجوری هوای مامان و بابا رو کرده. قدر پدر مادرهاتون رو بدونید حتی اگر بعضی موقع مطابق میلتون رفتار نمیکنن، حتی اگر ازشون دور هستید، تا می تونید باهاشون در تماس باشید.
https://irtarane.org/7125/mandana-khazraei-baghe-khoshkide/
خیلی ناراحت شدم با این پست روح پدرومادرتون شادوقرین آرامش
عزیزم نمیخواستم کسی ناراحت بشه ، ممنون از محبتت ، سایه پدر و مادر تون پایدار و مانا
من لال شدم. فقط اشک..
عزیزم، ببخشید ناراحت شدید
روحشون شاد
واقعا نعمتهای بزرگی ان
ممنون
خدا رحمتشون کنه جای خالی پدر و مادر هیچچچچچچ وقت و با هیچ روشی پر نمیشه
ممنون فرناز جان، واقعا همینطوره هرگز و با هیچ چیز
روحشان شاد و یادشان گرامی باد . من هم خیلی وقتها جای خالی پدر و مادرم رو حس میکنم .
روحشون شاد، واقعا پدر و مادر جایگزین ندارن.
من بیاد برادرم این آهنگ را زمزمه می کنم وی هیچوقت نتونستم بیشتر از یک سطرشو بدون زار زدن ادامه بدم:
چو بوی گل به کجا رفتی؟
تنها رفتی... بی ما رفتی...
روحشون شاد، یادشون گرامی،
چه کج رفتاری ای چرخ؟
چه بد رفتاری ای چرخ؟
سر کین داری ای چرخ!
نه دین داری، نه آیین داری ای چرخ!
ghandskmirza.blogfa.com
ستاره عزیزم امیدوارم همیشه مثل اسم قشنگتون شاد باشین.
یاد پدر و مادر عزیزتون گرامی باشه، من برای خاطرات چه خوب و چه بد احترام ویژه ای قائلم و بنظرم مقاومت لازم نیست راحت سوگواری کنین و بعدش برای حال خوبتون تلاش کنید.
گاهی اوقات یک مسیر یا حتی یک رایحه ما رو به خاطراتمون میبره. مادر من هم از قسمتی از شهر خاطره خوبی نداشت، یکبار بهش گفتم تا کی میخوای ازش فرار کنی؟ اون مسیر رو برو و خاطرات خوب جدید بساز تا قبلیا کمرنگ بشن. انجامش داد و واقعا کمک کرد، البته که این در موقعیت شما صدق نمیکنه چون خاطراتتون بسیار زیبا بودن اما فکر کنم اگر اون مسیر رو بیشتر برید خصوصا به همراه دیگران کم کم خاطرات خوش جدید پررنگ تر میشن.
ممنون لیمو جانم، من 14 سال با مامان اینا همسایه بودم و هر نقطه از کوچه و محله و خونهمون برام خاطره خوب هست ولی جای خالیشون با هیچ خاطره ای پر نمیشه.
سلام ستاره عزیز
خیلی ممنونم از حضور سبز و نظر قشنگت
پست خاطره انگیزت رو خوندم . هم قشنگ بود هم اشکمو در آورد .
خدا رحمتشون کنه
روزگار کودکی؟
بر نگردد دریغا!
ارادت
خواهش میکنم.
دریغ و درد و ... از این چرخ کج رفتار
پدر و مادر پناهگاه آدم اند
دخترم با پسرش هر دو کرنایی شدند
شب اومدن پیش ما
گفتند اینجا احساس می کنیم امنیت داره
و حالمون خوب می شه
حالا من را هم مبتلا کرده اند
اون زمان که تهران دو سه بار زلزله آمد
دخترم شبها خونه ی خودش نمی رفت
فکر می کرد پیش ما امن است و و اگر بیاید ما معجزه می کنیم
جمعه عصر معمولا اینطوری است آدم دلگیر می شود
بله همینطوره من احساس میکنم بغیر از خودم بچههام هم بیپناه هستند، محبت مادربزرگ و پدربزرگ نعمتی هست که محروم بودن ازش خیلی سنگینه.