ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | 2 | 3 | 4 | 5 | ||
6 | 7 | 8 | 9 | 10 | 11 | 12 |
13 | 14 | 15 | 16 | 17 | 18 | 19 |
20 | 21 | 22 | 23 | 24 | 25 | 26 |
27 | 28 | 29 | 30 |
درین سرای بی کسی، کسی به در نمی زند
به دشتِ پُرملال ما پرنده پَر نمی زند
یکی ز شب گرفتگان چراغ بر نمی کند
کسی به کوچه سارِ شب درِ سحر نمی زند
نشسته ام در انتظارِ این غبارِ بی سوار
دریغ کز شبی چنین سپیده سر نمی زند
گذرگهی است پُر ستم که اندر او به غیر غم
یکی صلای آشنا به رهگذر نمی زند
دل خراب من دگر خراب تر نمی شود
که خنجر غمت از این خراب تر نمی زند
چه چشم پاسخ است از این دریچه های بسته ات؟
برو که هیچ کس ندا به گوش کر نمی زند
نه سایه دارم و نه بر، بیفکنندم و سزاست
اگر نه بر درخت تر کسی تبر نمی زند
ه.ا.سایه
وقتی باغچه ای خراب می شود، گلهایش از بی آبی پژمرده می شوند، هنوز ریشه ی درختانی وجود دارد که امید به نمو و رشدشان داشت.
هر شبی، صبحی دارد شادی جان. صبوری کن نازنین
چه زیبا و دلنشین گفتی نسرین جان![](//www.blogsky.com/images/smileys/125.png)
واقعا
![](//www.blogsky.com/images/smileys/104.png)
![](//www.blogsky.com/images/smileys/104.png)
![](//www.blogsky.com/images/smileys/104.png)
![](//www.blogsky.com/images/smileys/125.png)
گذرگاهی است پرستم
که اندرو به غیر غم
یکی صلای آشنا
به رهگذر نمی زند
اما ایمان دارم روزهای خوب خواهد آمد
صفا جان روزهای خوب خواهد آمد ولی مطمئن نیستم ما هم باشیم در آن روزگار.